استفاده تعادل و عدم تعادل در عکاسی
تعادل و عدم تعادل در عکاسی یکی از بحث های قاب بندی میباشد که خیلی کم درباره آن صحبت به میان می اید اما به احتمال زیاد با اهمیت ترین بحث موجود میباشد. همه ی عکاسان در هنگام عکسبرداری چه به شکل خوداگاه و چه ناخوداگاه یک تصمیم با اهمیت میباشند: آیا قاب بندی می بایست متعادل به نظر برسد یا غیر متعادل؟ تا حدود همه ی عکاسان عنصرهای مورد نیاز برای بهره برداری از تعادل یا عدم تعادل را در اختیار خواهند داشت، به این دلیل بحث های مطالعهی این مطلب برای همه ی عکاسهایی که تصمیم دارند قدرت تصویرهای خود را در اساسیترین مرحله بالا ببرند، لازم میباشد.
تعادل چپ و راست
در بحث تعادل و عدم تعادل در عکاسی ، وقتی که یک تصویر کاملا متعادل به نظر برسد، قسمت چپ و راست آن به یک میزان نگاه تماشاگر را به خود جذب خواهد کرد.
قسمت های چپ و راست تنها قسمت های میباشند که از دید تعادل در تصویرهای شما دارای اهمیت ویژه ای میباشند. تعادل بالا-پائین تاثیر پایینی بر روی اینکه یک تصویر تا چه میزان متعادل میباشد خواهد داشت. همچنین با وجود اینکه اصل تعادل بالا-پائین در بدن انسان رعایت نمیشود و فقط تقارن چپ و راست در خلقت انسان مورد توجه قرار گرفته است، اما تقریبا همهی مردم را به صورت متقارن میبینیم. به این خاطر اگر تصویری داشته باشید که همه ی سوژههای آن در قسمت پائینی تصاویر قرار دارد اما وزن بصری قسمت چپ و راست تصاویر متعادل است، آن تصاویر را میشود متقارن دانست.
تصور بکنید که یک تصویر را روی یک نقطهی متعادل قرار خواهید داشت. در حالتی که قابلیت های هر دو طرف عکس به یک اندازه توجه مخاطب را به خودشان جلب کنند، میتوان گفت که تصویر موردنظر متعادل میباشد.
تعادل و عدم تعادل در عکاسی
تعادل یا نبود آن سبب میشود که تصویر شما پر سر و صداتر یا کم سر و صداتر به نظر بیایید. در تصویرهای متعادل، فریم آرامتر از تصویرهای میباشد که در آنها همه ی توجه بصری تصویر به یک بخش آن منعطف خواهد شد. این مسئله، به خصوص چنانچه تصویر زیر را در نظر بگیرید، کاملا منطقی میباشد:
و همچنین تصویر زیر را
با وجود اینکه برخیها ممکن است نظر متفاوتتری داشته باشند اما عکس اول به نظر آرامشبخشتر میرسد اما عکس پائین تنش بیشتری دارد و به نظر میرسد که به شکل فعلی هیچگونه ثباتی ندارد زیرا بیننده تصور میکند که ممکن است چیزی داخل کادر تصویر تغییر کند.
البته افراد مختلف ممکن است هر کدام از این عکسها را به دیگری ترجیح دهند. برای خیلی از مردم یک عکس پرتنش داستان را به شکل موثرتری منتقل میکند. برای برخی افراد نیز عکسهای متعادل آرامشبخشتر هستند و از لحاظ زیباییشناختی هم نگاه کردن به آنها لذتبخشتر است. تمامی این موارد به احساسی که میخواهید منتقل کنید بستگی دارد.
تقارن
در درسترس ترین مدل تعادل، تعادلی میباشد که در آن قسمت چپ و راست تصاویر مشابه یکدیگر باشند. رعایت تقارن کامل و پیکسلی در تصویرهای که بیرون از محیط رایانه تولید میکنیم امکان ندارد ولی تصویری که «تقریبا متعادل» میباشد برای نشان دادن یک قاب بندی متعادل کافی میباشد. نگاهی به تصاویر پایین بکنیم:
قطعا الگوی ستارهها در دو سمت تصاویر متفاوت میباشد ولی این صحنه تا جای امکان متقارن میباشد. شخصیت دقیقا در قلب تصاویر قرار گرفته است و وزن بصری هر دو طرف تصاویر هم به یک اندازه مییباشد. حتی عکاس هم یک فرمت مربعی را انتخاب کرده است تا روی تعادل تصویر تاکید داشته باشد.
اشکال مهم برای بهره برداری از تقارن این میباشد که بیشتر صحنهها دو نیمهی کاملا مشابه به هم نخواهند داشت و در حالتی نیز که در سبکی مشغول به کار هستید که شخصیت های دارای تقارن بسیاری برای بهره برداری در خدمت شما میگذارد (برای مثال عکاسی معماری)، در صورتی که همه ی تصویرهای خود را به یک شکل قاب بندی بکنید، بعد از مدتی به تکرار خواهند خورد.
تعادل نامتقارن
یک عکس برای اینکه متعادل بنظر برسد، لزوما لازم نمیباشد که متقارن هم قرار بگیرند. به عنوان نمونه تصویر سادهی پایین را نگاه بکنید؛ خورشید یک شخصیت با اهمیت میباشد که در قسمت راست تصویر قرار گرفته باشند اما الگوی موجهای قسمت چپ هم به همان میزان نظر بیینده را به خود جلب خواهد کرد.:
بیشتر نمونهها به ابعاد تصویر بالا مشخص نمیباشد و امکان دارد در دو سمت عکس عنصرهای مشابه به هم قرار گرفته باشند. برای نمونه امکان دارد شخصیت اصلی در یک قسمت عکس واقع شده باشد اما چند عنصر کوچک دیگر هم در بخش مقابل قاب قرار بگیرند یا شخصیت به اندازهای بزرگ باشد که همه ی عرض عکس را در بر بگیرد و به شکل تاثیرگذاری خودش را متعادل نشان بدهد.
چه مواردی توجه بیینده را جلب خواهد کرد؟
برای اینکه بشود یک تصویر را متعادل بکنیم، می بایست متوجه این موضوع باشیم که به چه شکل میشود توجه بیینده را به سطوح تصویر جلب بکنیم. بعضی از مشائلی که توجه بیینده را به خود جلب خواهد کرد عبارتند از:
- بخش های دارای کنتراست
- مسائلی که در فوکوس میباشند (به خصوص اگر بخش زیادی از تصویر در فوکوس نباشد)
- نقطه های روشن
- عنصرهای اشباع
- رنگهای گرم (زرد، قرمز)
- عنصرهای بزرگ
- مردم و (تا حدود کمتری) حیوانات
- چشمهای سوژه
- سمتی که سوژه به آن نگاه میکند.
لیست بالا به هیچ وجه یک لیست کامل نمیباشد اما شروع عالی میباشد. هر وقت که یکی از عنصرهای درون تصویر نسبت به باقی عنصرها توجه زیادی را به خود جلب بکند، میشود عنوان کرد که شامل وزن بصری میباشد. در حالتی که تعادل و عدم تعادل برای شما بسیار با اهمیت میباشد و تصمیم دارید تصویرهای که ثبت میکنید متعادل قرار داشته باشند، پس می بایست عنصرهای درون تصیر را به شکلی بچینید که یکدیگر را خنثی بکنند.
در اینجا نیز، مانند کاری که با قرار دادن تصاویر روی نقطهی تعادل قرار دادیم، عنصرهای که نزدیک قاب تصویر میباشند وزن زیادی نسبت به عنصرهای نزدیک به مرکز خواهند داشت. پس برای متعادل کردن دو جسم شبیه به هم درون قاب عکس، می بایست فاصلهی هر دو آنها از قلب تصویر به یک اندازه قرار بگیرد. در صورتی هم که صرفا یک عنصر با اهمیت درون ترکیببندی شما قرار گرفته است، برای داشتن متعادلترین قاب بندی می بایست آن را روی خط مرکز تصویر قرار بدهید.
تعادل در عمل
برای عوض کردن تعادل یک عکس، نگاهی به قسمت های چپ و راست قاب خود بکنید. از لیست قسمت فوق کمک بخواهید و تعداد عنصرهای بصری با اهمیت در هر قسمت را به یاد داشته باشید. در مورد فواصل هر عناصر از قلب تصاویر بیاندیشید؛ حتی عناصری نیز که در حالت های عادی هیچ توجهی را به خود جلب نخواهند کرد نیز در صورتی که نزدیک قاب قرار داشته باشید سبب جلب توجه میشوند.
قاب بندی را به سلیقهی خود عوض کنید و به منظور داشتن وزن بصری متعادل در دو قسمت عکس، قاب را حرکت بدهید یا عنصرهای که امکان دارد حواس بیننده را پرت بکنند را به شکل کامل از بین ببرید.
قطعا این مسئله به تمرین های زیاد و تکرار نیاز خواهد داشت ولی قسمت بالایی از آگاهی های شما درباره تعادل و عدم تعادل در عکسبرداری به صورت شهودی میباشد. به این خاطر میباشد که بسیاری از کاربران مبتدی علاقه دارند شخصیت خود را در هر موقعیتی در قلب عکس بگذارند. ما به شکل طبیعی علاقه مند هستیم عکس های با تعادل بیشتری ثبت بکنیم و با تمرین لازم میتوانیم آموزش ببینیم که به چه شکل این کار را در صحنههای شلوغ تر هم انجام بدهیم.
عدم تعادل
در بعضی از تصویرها (تعداد بسیاری از عکسها) تا میزانی عدم تعادل لازم میباشد. برای آنکه یک صحنه چالش و جنب و جوش داشته باشد، نیاز میباشد که قاب بندی شما صدرصد متعادل به نظر نرسد و دو بخش آن مشابه به هم نباشند. به تصویر زیر در مقام یک نمونه دقت بکنید:
در این تصویر، وزن عکس به شکل مساوی در دو قسمت آن تقسیم نشده اند. قسمت راست عکس روشنتر میباشد و کنتراست زیادی را حمل میکند و نیز سوژه اصلی عکس هم در این قسمت واقع شده است. با این حال عکس به اندازهای نابرابر نمیباشد که حواس تماشاگر را پرت بکند یا او را اذیت بکند. چالش ناشی از عدم تعادل برای این تصویر خاص لازم میباشد و وجود آن هیچ مشکلی نخواهد داشت.
متعادلسازی قاب های عمودی
امکان دارد به نظر بیایید که متعادل شدن یک تصویر عمودی کار بسیار مشکلی نباشد و صرفا لازم میباشد از فنونی برای تصویرهای افقی بهره برداری بکنید تا تصویر متعادل بشود.
با این حال در تصویرهای عمودی فضای کمتری میان وسط و لبههای قاب عکس وجود خواهد داشت. همان گونه که مقداری پیش تر در این باره سخن گفتیم ، عنصرهای که نزدیک لبههای خارجی عکس قرار داشته باشند، توجه زیادی به خود جلب خواهند کرد و گیجکنندهتر مشوند. با این حال در تصویرهای عمودی در صورتی که یک شئ صرفا مقداری از مرکز تصاویر فاصله داشته باشد، به لبهی کادر خواهد چسبید. البته این مسئله سبب نمیشود که متعادل کردن تصویر غیرممکن به نظر برسد اما برای متعادل کردن تصویرهای عمودی می بایست توجه زیادی به تعادل بکنید .
تصویرهای پانوراما
در بخش روبرو، در حالتی که در حال ثبت تصویرهای پانوراما هستید، متعادل کردن قاب بسیار ساده میباشد. به عنوان نمونه موثر بودن جابجاییهای افقی کوچک در مکان قرارگیری اجزای عکس به اندازهی تصویرهای عمودی بسیاری نیست. و نیز جلوگیری از نزدیک شدن اجزای عکس به قاب های چپ و راست عکس بسیار ساده تر میباشد و به این دلیل فضای بسیاری در اختیار خواهید داشت.
در تصویر زیر مشاهده میکنید که متعادل کردن دو عنصر در عکس پانوراما تا چه اندازه راحت میباشد. وزن بصری پرنده به اندازهی الگوی موجها است و فاصلهی هر دو نیز از مرکز تصویر به یک اندازه است.
سوژههای ظریف
بعضی مواقع تعادل یک عکس به ابعادی وابسته میباشد که عکس نشان داده خواهد شد چرا که جزئیات با اهمیت (جزئیاتی که ممکن است تعادل تصویر را به هم بزنند) در اندازه کوچک خیلی قابلیت تشخیص نمیباشد. این موضوع امکان دارد مانند یک مفهوم غیرطبیعی به نظر بیایید ولی در عمل صدرصد منطقی میباشد.
به عنوان نمونه به تصویر زیر نگاه بیاندازید. وقتی که این تصویر با اندازه کوچک (برای مثال داخل گوشی) نمایش داده خواهد شد، دیدن رعد و برق قسمت چپ تصویر بسیار مشکل میباشد. بدون بودن رعد و برق، ابرهای درون تصویر، اکثر وزن بصری را به قسمت راست تصاویر منعطف میکند ولی به خاطر بودن این رعد و برق، وزن تصاویر کاملا متعادل میباشد. البته در حالتی که تصویر با اندازه بزرگ نمایش داده خواهد شد.
یکی دیگر از مثال ها این مسئله تصویر پایین میباشد. عکاس تصمیم دارد یک تصویر مناظر آرام با قاب بندی متعادل داشته است ولی متعادل کردن چنین صحنهای مقداری مشکل به نظر می آید. در اینجا هم در حالتی که با اندازه کوچک به عکس نگاه بیاندازید، وزن آن مقداری به قسمت راست منعطف میباشد اما در حالتی که با اندازه بزرگ به آن نگاه بیاندازید، متوجه میشوید که آسمان بالای آبشار پر از ستاره میباشد و این موضوع توجه مخاطب را به سمت راست تصویر جلب میکند.
البته همیشه تفاوت به اندازهی این نمونهها مشهود نیست ولی باید مطلع باشید که تاثیر ابعاد نمایش روی تعادل و عدم تعادل در عکاسی خیلی زیاد است.
پردازش
به احتمال قوی برترین راه ها برای ویرایش یا برجسته شدن عدم تعادل در یک تصویر بهره برداری از تغییرات محلی در برنامه های مانند لایتروم میباشد. این حرکت امکان دارد به اندازهی تار کردن یک هایلایت که بسیار روشن میباشد راحت به نظر برسد. و نیز امکان دارد لازم باشد یک عنصر را به شکل کامل با بهره برداری از ابزارهایی مانند Spot Healing Brush پاک بکنید.
حتی کراپ نیز در این قسمت کاربرد خواهد داشت و با بهره برداری از آن میشود کادر را برای تغییر تعادل قاب بندی جابجا بکنید. روش های که از آنها بهره برداری خواهید کرد، به مهارتهای شما در قسمت ویرایش و نیز نوع عکسبرداری شما وابسته است. برای نمونه به دلیل های اخلاقی، عکاسان خبری نمیتوانند عنصرهای را از تصاویر پاک بکنند.
کلام آخر
در حالتی که به قاب بندی تصویرهای خود توجه لازم را به خرج دهید، میشود میزان تعادل را در بیشتر تصویرها را مدیریت بکنید و در صورتی که سوژه ی داشته باشید که قابلیت متعادل شدن آن به شکل تاثیرگذار وجود ندارد، میشود در هنگام ویرایش قسمت های از عکس را نسبت به قسمت های دیگر برجستهتر بکنید.
در پایان صرف نظر از اینکه تصمیم داشته باشید تصویرهایتان متعادل است یا نه، با اهمیت میباشد که این حرکت را به شکل حساب شده انجام بدهید. از خود سوال بپرسید که به چه عکسی نیاز خواهید داشت و بعد به این تفکر بکنید که تعادل (یا عدم تعادل) چطور میشود در رسیدن به این غایت به شما یاری برساند. در صورتی که این حرکت را به شکل محسوس انجام بدهید (به خصوص در زمان استفاده از عدم تعادل) میشود قاب بندیهای عالی تری و عمدیتری داشته باشید که در پایان به بیشتر شدن کیفیت تصویرهای شما منجر بشود.
پایان